آقا پارساآقا پارسا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

پارسا مرد آسمانی

بازم دلتنگی

سلام پسرم  بازم دلم برات تنگ شده خیلی خیلی دیشب دایی امیرحسین عکس تو و آبجی یسنا رو از رو دیوار برداشته بود گرفته بود تو بغلش دل اونم حسابی تنگ شده براتون زنگید به مامان نادیه بعدش تو گوشی رو گرفتی و با اون زبون شیرین و دلنشینت باهامون حرف زدی ما که خیلی نمیفهمیدیم چی میگی اما بابایی خوب میفهمید بهش میگفتی بیاید اینجا اونم میگفت چشم پسرم زودی میایم  دایی امیرحسین میگفت بگو ای بابا  تو که تکرار میکردی ما پشت تلفن دلمون ضعف میرفت نفس خاله چقدر جات خالیه تو خونه مون که وایسی دم پذیرایی ادای عمو محمدحسینو دربیاری بگی یاالله قربون پسر تیزهوشم برم  جات خالیه بیای بریم تو پارکینگ با خاله فوتبال بازی کنی ب...
1 مهر 1391

دوستت دارم عشق خاله

عزیز دلم پارسای خوشگلم دلم خیلی برات تنگ شده برای چشمای براق و با محبتت تا من از مسافرت بیام تو رفته بودی جات تو خونه خیلی خالی بود وقتی رسیدم مامان نرگس دیگه خیالش راحت بود که نیستی بری روی شیشه های میز اونارو گذاشته بود سر جاش نمیدونی وقتی که شیراز بودم باصدای خوشگلت گفتی از پشت تلفن بهم خاله چه حس خوبی داشتم دلم میخواست بال داشتم و میومدم تهران پیشت بغلت میکردم وقتی فهمیدم خودت گوشی مامانتو برداشتی زنگ زدی کلی به هوشت افتخار کردم پسر باهوش خاله تازه همون موقع برای اولین بار بهم گفتی خاله حنا دلم رفت برات چیزی نمونده بود جلوی فامیلای عمو اشکم دربیاد از دلتنگی تو مامان نرگس میگفت ح...
16 شهريور 1391

پارسا داداش یسنا

سلام عزیز دل مامان تقریبا یکسال از اخرین مطلبی که برات نوشتم گذشته راستش خودت مقصری برای اینکه هر وقت میخواستم بنشینم پای نت نمی گذاشتی وقتی هم میخوابیدی به کارهای خودم میرسیدم توی این مدت کلی تغییرات توی زندگیمون افتاده! کلی بزرگ شدی ، داداش شدی ، کلی حرف میزنی ....  
3 مرداد 1391

آخ جون داری میای

عشق من حدود یک هفته دیگه میاد دل من که دیگه طاقت نداره البته نه فقط من، مامان نرگس و بابایی و دایی مصطفی هم دلاشون داره پر میزنه دایی امیرحسین هم که خودش دوره از ما و دلمون براش تنگه پارسا جونم خیلی خیلی دوستت دارم مامان نادیه هم که زنگیده بود میگفت دیگه دلم داره پر میکشه به سمت تهران شما 16 تیر عروسی دعوتید کرمان بعدش ایشالا میاید پیش ما برای دیدنتون لحظه شماری میکنیم کوچولوهای دوست داشتنی خاله
9 تير 1391

عکسای جدید نفسم و خواهر کوچولوش

واسه مطلب قبلی عکس نداشتم بذارم تازه دیروز بابا محمدرضا برام چندتا از عکسای خودتو خواهرتو فرستاده وای که چقدر بزرگ شدی خیلی دوستتون دارم کوچولوهای معصوم و دوست داشتنی خاله   ...
5 خرداد 1391

امان از دل تنگم

پارسای قشنگم پارسای دوست داشتنی من خیلی دلم برات تنگ شده بعد از چند ماه بالاخره تونستم برات مطلب بذارم خیلی خوشحالم خیلی خیلی فکرشو میکنم که تو بعدها که بزرگ شدی این مطالبو میخونی کلی با ذوق برات مینویسم پارسا جونم دوست داشتن تو برام دوست داشتنی ترین دوست داشتنه باورت نمیشه نمیتونم توصیف کنم، نمی تونم اندازه بگیرم برات که چقدر دوستت دارم انقدر که الان که یکمی بیشتر از یک ماهه که ازم دور شدی، وقتی یاد بازی کردنامون می افتم بغضم میگیره اشک تو چشمام جمع میشه وقتی پشت تلفن صداتو میشنوم دلم برات پر میکشه تا بندر عباس پرواز میکنه وقتی مامان نادیه میگه از پشت گوشی بوسم میکنی انگار دنیا رو بهم دادن وقتی بعد از قطع کردنش ب...
5 خرداد 1391

راه رفت !!!!!!!!

امشب گل پسرم شروع کرد به راه رفتن ! بعد از این که سفره افطار 26 ماه مبارک رمضان جمع شد ،پارسا به عشق پاک کردن سفره (آخه پارسا عاشق دستمال کشیدنه )در عین ناباوری صندلی ای که گرفته بود وایستاده بود رو ول کرد و شروع به راه رفتن کرد اونم نه یک قدم ! بلکه 6 قدم تا سفره راه رفت!                                                                ...
5 شهريور 1390

عید90 در بسطام

      http://up.iranblog.com/images/ccktxjy8b7izy1bupchw.jpg http://up.iranblog.com/images/up2qtyqk2kabdkb4ckba.jpg http://up.iranblog.com/images/o1awzxubb1l0udmc6p9d.jpg http://up.iranblog.com/images/mp6pnrznj7g5jeu04gat.jpg http://up.iranblog.com/images/txg1pl4x2yhhkb1g8our.jpg http://up.iranblog.com/images/zury6uet8sla73384kb.jpg http://up.iranblog.com/images/pc7ss09htiyn9s7lmb.jpg http://up.iranblog.com/images/ccktxjy8b7izy1bupchw.jpg http://up.iranblog.com/images/m7rmjqvj32dert3x8pe.jpg http://up.iranblog.com/images/nwd4j2hnlbv0lm2ydm2.jpg http://up.iranb...
9 تير 1390