امان از دل تنگم
پارسای قشنگم
پارسای دوست داشتنی من
خیلی دلم برات تنگ شده
بعد از چند ماه بالاخره تونستم برات مطلب بذارم
خیلی خوشحالم خیلی خیلی
فکرشو میکنم که تو بعدها که بزرگ شدی این مطالبو میخونی کلی با ذوق برات مینویسم
پارسا جونم
دوست داشتن تو برام دوست داشتنی ترین دوست داشتنه
باورت نمیشه نمیتونم توصیف کنم، نمی تونم اندازه بگیرم برات که چقدر دوستت دارم
انقدر که الان که یکمی بیشتر از یک ماهه که ازم دور شدی، وقتی یاد بازی کردنامون می افتم بغضم میگیره
اشک تو چشمام جمع میشه
وقتی پشت تلفن صداتو میشنوم دلم برات پر میکشه
تا بندر عباس پرواز میکنه
وقتی مامان نادیه میگه از پشت گوشی بوسم میکنی انگار دنیا رو بهم دادن
وقتی بعد از قطع کردنش باز زنگ میزنه میگه پارسا داره گریه میکنه که چرا قطع کردی کلی ذوق میکنم
آخه اینجوری میفهمم که تو هم معنی دلتنگی رو میفهمی و دلت واسه من تنگ میشه
این واسم یه دنیا می ارزه خاله جون
فدات بشم من عسلم
دلم واسه موهای فرفری قشنگت تنگ شده
دلم واسه چشمای سیاه و با محبتت تنگ شده
دلم واسه خنده ی نازت که همیشه رو لباته حتی موقع خواب تنگ شده
دوست داشتنی من
دلم واسه رژه رفتنت کنارم تنگ شده، فدای یک دو سه گفتن نصفه نیمه ت بشم من
دلم واسه شعر خوندنمون رو کابینت آشپزخونه تنگ شده
میذاشتمت اون بالا توهم چراغو خاموش روشن میکردی
با برچسب های آفتابگردون که روش پروانه داشت، انگشت کوچولوتو میذاشتی روشون باهم میخوندیم
گل گل گل گل اومد کدوم گل
همون که رنگارنگه
برای شاپرکها
یه خونه ی قشنگه
کدوم کدوم شاپرک؟
همون که روی بالش
خالهای سرخ و زرد داشت
با بالهای قشنگش
میره و برمیگرده
شاپرک خسته میشه
بالهاشو زود میبنده
روی گلها میشینه
شعر میخونه میخنده
شعر میخونه میخنده
یادته نفسم؟
یادته عشقم باهم فوتبال بازی میکردیم دوتایی؟
یادته موقع خواب برات عروسک قشنگ من میخوندم، مامان نادیه میگفت مگه بچه م دختره؟
عزیز دلم
پسر نازم
خیلی دوستت دارم